بهمن ۰۹، ۱۳۸۸

حکایتی دگر ... 6


   از حلاج


عمربن عثمان الملکی حسین منصور را دید چیزی می نوشت . گفت : « این چیست؟ » گفت : « قرآن را معارضه می کنم. » ...
حسین منصور را پرسیدند که « تو بر کدام مذهبی؟ » ... گفت : « من بر مذهب خدایم. »
منکری حسین منصور را معارضه کرد، گفت : « دعوی نبوت می کنی؟ » گفت : « اُف بر شما باد ! که از قدر من بسی وا کم می کنی. »
حسین منصور را پرسیدند از تصوف. گفت : « ذات او واحد نیست، نه کس او را فرا پذیرد و نه او کس را. »
حسین را پرسیدند که « واحد کیست؟ » گفت : « شاهد به نفی عدد و اثبات وجد پیش از ابد. »
چون از او مقام اُنس پرسیدند، گفت : « ارتفاع حشمت است با وجود هیبت. »



ویترین ِ زَلم زینبو :   لیدی مارمالاد

... همیشه تو طول تاریخ ما و باورهامون تحت تاثیر دولت حاکمو دین حاکم بوده و من همیشه فکر میکنم تو اون دنیا موقع حساب کتاب بررسی میکنن ببینن تو چه برهه ی زمانی اون کار و کردی یا نه....شاید از نظر مردم اول انقلاب اعدام جووونای بیگناه یه جهاد در راه خدا محسوب میشد اما ما الان اون رو جنایت علیه بشریت میدونیم...شاید ما هم الان داریم مرتکب جنایت میشیم که نسلهای بعد متوجه میشن ...شاید همین ترس و سکوتمون بزرگترین جنایت باشه ....حتی بدتر از شلاقو سنگسارو....

10 نظرات:

تنهاترین دنیا گفت...

این یعنییییییییییییییییی چیییییییییییی بابا وبلاگ قبلی بهتر بود

پیشی گفت...

خب
ما آدرست رو عوض کردیم جناب
بلاگ اسپات ایده ی خوبیه
شاید منم عملیش کردم
الآن شدیدا منت ِ بلاگفا گرفته تم!
خوبی تو؟
ای بابا آپ میکنی نمیاد واسه مون!
میاییم ولی
میدونی که؟!
.

تنهاترین دیونه گفت...

وایییییییییییییییییی سلاممممممممم حال خواره ریکا چه دومه هر دفه انی منه دق هادی شونی این هم از وبلاگت نه ترس نارنه حرف خوب زن جواب خوب گیر
++++++++++++++++++++++++
دل منم برات تنگ شده

زروان ازلی گفت...

سلام
چی شد یکهو ؟ تو که دفاع می کردی از بلاگفا؟خانه جدیدت مبارک .یک کم فونتش ریزه یا شاید چشم های من خیلی ضعیفه.لینکت را درست کردم.
خوش باشی

شوکول گفت...

خونه جدید مبارک !
یه کوچولو تاریک نیست ؟
بریم لینک را بتعویضیم .

آب - بابا گفت...

مبارکا !!
خونه رو هم انگار تازه رنگ امیزی کردین !
ادرسو عوض میکنم
زنده باشی

سارا گفت...

خونه نو مبارک .... رنگ آبیش قشنگه

تویه اولین فرصت آدرس رو عوض می کنم

آب - بابا گفت...

اما در مورد پستت .
این بحث الان یکی از مهمترین مباحث حوزه اندیشه هم هست اتفاقا ،
مثلا فیلسوفی به نام لیوتار همین بحث رو در مسوله ای به اسم مرکز معنایی بررسی کرده که اونجا به این میپردازه چون رکز معنایی مشترکی نداریم پس نمیشه همه به دنبال یک نقطه باشن و یا بحث تفاوت های فرهنگی رو در همین زمینه اورده که چون فرهنگ ها مختلفن و زمان ها مختلفن پس برداشت ها مختلفن .
مثلا سوزاندن انسانها در هند امری مقدسه ولی در هر کجای دیگه تو این دنیا جنایتی هولناک محسوب میشه .
دکتر صفوی زبان شناسه تو یه کتابش نوشته بود یه روز به عکس زن های چاق و سبیلوی دوران قاجار نگاه میکردم و پیش خودم میگفتم قاانی با چه دیدگاهی اون موقع میگفته نگار من !!
طولانی شد گمونم
دمت گرم و سرت خوش

نقطه سر خط گفت...

مبارکه چه خبر دلم برات تنگ شده
متن اولی حلاج قشنگ بود

Elham گفت...

***

سلام

این نوعی دعا و آرزو است :

سرزمین تازه یتان مملو از خانه های کشف نشده . پر از کوه های برفی سر به فلک کشیده که از روی قله هایشان جنگل های سبز پهناوری نمایان است . از حالا خود را برای کشف آن جنگل ها و اقامت در آن خانه های ناشناخته آماده کرده ام . شاید آفتابی را که از همه پنجره ها به داخل سرک می کشند نبینم ، اما حرارتش را احساس می کنم ، عجب امید بخش است . امید به اینکه روزی می فهمم ...

...

قسمت آخر ...


***
Elham
***