تازه از عروسی برگشتیم یعنی با خانواده رفته بودیم عروسی، عروسی که چه عرض کنم ، حنا بندون ، عروسی فردا شبه .
عروسیه کی ؟ خب یکی از افراد درجه یک ِ فامیل که از قضا دختر عمه جان ِ ما ست و داماد هم از دوستان ِ درجه یک ، از همکلاسی های دوران دبستان تا دبیرستان .
عروسیه کی ؟ خب یکی از افراد درجه یک ِ فامیل که از قضا دختر عمه جان ِ ما ست و داماد هم از دوستان ِ درجه یک ، از همکلاسی های دوران دبستان تا دبیرستان .
این حنا بندون هم برای اونایی که احتمالن ندارن این مراسم رو ؛
یه جشن ِ مفصلیه تو شمال که خانواده دوماد با فامیلشون میان خونه ی عروس و خواهر دوماد (اگه نداشته باشه دختر عمو و اگه نداشته باشه باز هم، نزدیک ترین دختر فامیل ِ پدری دوماد) با یه سبد یا سینی یا هر مدلی که مُده ، پُر از حنا وارد میشه یعنی میاد وسط گود ( البته با کلی حرکات موزون که البته میزان ِ شاباش ِ دریافتیش بسته به غلظت ِ قر ِ موجود در کمر و باس ...ش داره) بعدش اون هی این سینی رو میچرخونه و ارکستر هم محبت میکنن و آهنگ ِ ( حنا حنا اُوردیم ... )
رو میخونن و بعد عروس و دوماد دستاشونو مثل راننده تاکسی ها که میخوان از مسافر ِ پشت سری پول خرد بگیرن ، میبرن عقب و اونی هم که حنا می چرخوند یه خورده حنا ( یک قاشق ِ چای خوری ) میریزه کف دست ِ هر دوشون ( البته این روزها ؛ هم دوماد هم عروس قبلش کف دستشون یه دستمال کاغذی ، یا اگه مثل اینا خیلی با کلاس باشن دوتا گل برگ می ذارن تا طرف حنا رو توی گلبرگا بریزه ) بعد که این کارو کرد یعنی حنا ها رو ریخت تو دستشون ، خلاصه این دوتا گل سر سبد مجلس دستا شونو مثل دوقولو های افسانه ای به هم توی هوا قفل می کنن و رنگ ِ زندگیشون به هم گره می خوره .
یه جشن ِ مفصلیه تو شمال که خانواده دوماد با فامیلشون میان خونه ی عروس و خواهر دوماد (اگه نداشته باشه دختر عمو و اگه نداشته باشه باز هم، نزدیک ترین دختر فامیل ِ پدری دوماد) با یه سبد یا سینی یا هر مدلی که مُده ، پُر از حنا وارد میشه یعنی میاد وسط گود ( البته با کلی حرکات موزون که البته میزان ِ شاباش ِ دریافتیش بسته به غلظت ِ قر ِ موجود در کمر و باس ...ش داره) بعدش اون هی این سینی رو میچرخونه و ارکستر هم محبت میکنن و آهنگ ِ ( حنا حنا اُوردیم ... )
رو میخونن و بعد عروس و دوماد دستاشونو مثل راننده تاکسی ها که میخوان از مسافر ِ پشت سری پول خرد بگیرن ، میبرن عقب و اونی هم که حنا می چرخوند یه خورده حنا ( یک قاشق ِ چای خوری ) میریزه کف دست ِ هر دوشون ( البته این روزها ؛ هم دوماد هم عروس قبلش کف دستشون یه دستمال کاغذی ، یا اگه مثل اینا خیلی با کلاس باشن دوتا گل برگ می ذارن تا طرف حنا رو توی گلبرگا بریزه ) بعد که این کارو کرد یعنی حنا ها رو ریخت تو دستشون ، خلاصه این دوتا گل سر سبد مجلس دستا شونو مثل دوقولو های افسانه ای به هم توی هوا قفل می کنن و رنگ ِ زندگیشون به هم گره می خوره .
از عروس و دوماد بسته های کوچیکه حنا رو که بین ِ مجردها پخش میکنن تا بختشون واشه می گیرم !
اینجایی که ما هستیم ، یعنی آمل ، خییییلی کویته . چون هنوز بعد سی و یک سال دولت های فخیم ج. ا . ایران اومدن و رفتن ونتونستن مردمو توی عروسی ها مجبور به جدایی زنونه از مردونه بکنن و همچنان آقا شیر تو شیریه که نپرس .
( یه شب که هزار شب نمی شه ) حالا مثلن این لباسای خانما هم نصفه بود جای دوری نمیره ، گرمشون بوده لابد . ( مثلن اگه یکی هم ببینتشون ، تموم میشن؟ یا مثلن آبجی مامانه خودشونو کسی نمیبینه اون وسط ؟ ) ( واااااالله )
آره داشتم میگفتم که این آهنگایی هم که زده می شد خیلی باحال بود بالاخص آهنگ ِ سوسن خانم برو بکس که هیچ رقمه قبلنا یعنی قبل جشن تو کتم نمی رفت که بشه باهاش رقصید اونم انقدر خفن !! و تازه آهنگ درخواستی خودمم بشه !!!
( یه شب که هزار شب نمی شه ) حالا مثلن این لباسای خانما هم نصفه بود جای دوری نمیره ، گرمشون بوده لابد . ( مثلن اگه یکی هم ببینتشون ، تموم میشن؟ یا مثلن آبجی مامانه خودشونو کسی نمیبینه اون وسط ؟ ) ( واااااالله )
آره داشتم میگفتم که این آهنگایی هم که زده می شد خیلی باحال بود بالاخص آهنگ ِ سوسن خانم برو بکس که هیچ رقمه قبلنا یعنی قبل جشن تو کتم نمی رفت که بشه باهاش رقصید اونم انقدر خفن !! و تازه آهنگ درخواستی خودمم بشه !!!
راستش این که میگن تو عروسی از این نوشیدنی های اسلامی هم موجوده دروغ میگناااااااا . شایعه ست شما باور نکنین ، ما که فقط از این آبمیوه تلخا دیدم
(هر کی گفته خوردیم چهل روز کافره ) به خدا.
(هر کی گفته خوردیم چهل روز کافره ) به خدا.
هر چی هم اولش ناز کنم که من با این وجناتم نمی رقصم مگه این آهنگه سوسن خانم میذاره ، جو گیرت میکنه خفن ، طوری که فقط ... ( استغفرالله )
آقا / خانم ! سرتو درد نیارم باس بیای تو عروسیای ما شمالیا تا بفهمی عروسی مختلط خیلییییییی فرق داره با عروسیایی که شبیه مجلسه ختمه .
در ضمن عنوان پست هم هیچ ربطی به اون فرد داخل تیره ها نداره هااااا (گفتم که فقط شاکی نشه چرا مستقیم به من اشاره کردی ) آهان ( تازه لینک هم ندادم بهش ) .
سلام یوسف جان
بعد چند روز سر نزدن به وب احساس می کنم از دنیا عقب افتادم. گرچه دنیا طبق معمول راه خودشو میره و از اینور بهش بچسبی از اونورش می زنه بیرون! گاهی به خودم میگم هممون سرکاریم اسیدی! هیچ جایی ، هیچ وقتی و توی هیچ مکانی نمی تونیم به جواب سوالهایی که داریم برسیم .. نمی دونم ...بگذریم
1- قالب وبلاگت اصلا ! تاکید می کنم - اصلا- قشنگ نیست.
2- بیشتر و نزدیکتر به خودت بنویس. منظورم اینه که یه حریمی هست که تا حالا ندیدم توی نوشته هات بشکنیش. بشکنش!
3- احساس می کنم دوستیمون توی لفافه (یعنی دل من!) نزدیکتر از ظاهرشه.تا حالا فرصت نشده در موردش فکر کنیم. باور نمیکنی؟!
4- ...
5- باور کن !