کمی از حجم این انقباض کم کن
دستی از دور تکانه های دلم می شود
چشم که باز می کنم نیل از روی پاهام رد می شود
و شبها که خوابم ، آمازون برعکس روی صورتم رشد می کند
دلم سنگی کوچک است که دختر بچه ای نئاندرتال
توی غاری انداخت
و هنوز تکانه های سنگی اش را
مدیون خاطره آفتاب است
جاری ، روی پاهای برعکس درخت می دوم
تو که نیستی این پسرک نئاندرتال
هنوز در فاصله لمس انگشتهات
و حجم سیال نیل به درختان مسیر چنگ می اندازد
مبهوت انقباض انگشتهات
که چرا حرکت آهسته موهات
توی هیچ وبلاگی ثبت نشده !
"احسان رضایی"
۲ ماه قبل
0 نظرات:
ارسال یک نظر