" از جمله دلایلی که برای اثبات تناسخ می آورند یکی این است که
در زندگی بارها به اشخاصی بر می خوریم که نمی شناسیم و با
این حال چهره شان به طرز غریبی آشناست ، طوری که بی وقفه
از خود می پرسیم : « کجا ممکن است دیده باشم اش ؟ » "
چیز جالبی که چند وقت پیش از یکی از دوستام شنیدم ، برداشتیه که
معتقدین ِ به تناسخ راجع به " عشق " دارند :
شده بارها کسی رو اتفاقی توی خیابون ، توی دانشگاه ، توی تاکسی ،
اداره ، کوچه و... ببینید و علاوه بر اتفاق بالا ، یک دل نه دو دل
عاشقش بشید ؟
اینجاست که شاعر میگه عاشقی نکشیدی که گشنگی از سرت بپره " به قول بعضیا گفتنیا )) دی :
خلاصه این یعنی اینکه شما احیانا در زندگیه گذشتتون با این آقا / خانم
نسبتهایی و روابطی داشتید
حالا مشروع یا نا مشروعش پای خودتونه و آخوندای زمان خودتون
یعنی یا همسرتون بوده یا پدر / مادر تون بوده یا عشقتون بوده
خلاصه بازم یعنی اینکه شما ، شما که نه ! ضمیر ناخود آگاهتون!
یه قسمت از زندگیتونو که گنگ و محو شده ، با دیدن چهره ی یه آشنا
که هیچ وقت ندیدینش ولی آشناست انگاری داره گم شدشو پیدا می کنه
. اینجاست که هی سیختون میده و پدر صاب بچه رو در میاره تا درد عشقی بکشی و منم نپرسم تا حالشو ببری
اگر این وصلت ِ فرخنده خانم با بختتون شکل بگیره و ضمیر ناخودآگاهتون به این نتیجه برسه که درست حدس زده و طرف خودشه دو حالت داره :
1 : اگه به لحاظ شرعی ازدواج شما با پدر / مادر / آبجی /خواهر عذر میخوام برادر ،صحیح باشه هر چند در زندگیه گذشته این نسبتها صدق بکنه. مشکلی برای ادامه ی زندگی نخواهید داشت
2: یادم رفت.
اما اگر ضمیره به این نتیجه برسه که قضیه فقط در حد یه شباهت بوده و حدسش بل کل غلط بوده اونوقته که خر بیار و باقالی بخور ...
من طلاق میخوام ننه !!
تفاهم نداشتیم باهم !!!
بیا مثل دوتا آدم ِ متمدن از هم جدا شیم فقط لطف کن 2000 سکه مهریمو بده ...
و
و
و ...
۲ ماه قبل
0 نظرات:
ارسال یک نظر