آبان ۲۳، ۱۳۸۸

تناسخ

" از جمله دلایلی که برای اثبات تناسخ می آورند یکی این است که

در زندگی بارها به اشخاصی بر می خوریم که نمی شناسیم و با

این حال چهره شان به طرز غریبی آشناست ، طوری که بی وقفه

از خود می پرسیم : « کجا ممکن است دیده باشم اش ؟ » "

چیز جالبی که چند وقت پیش از یکی از دوستام شنیدم ، برداشتیه که

معتقدین ِ به تناسخ راجع به " عشق " دارند :

شده بارها کسی رو اتفاقی توی خیابون ، توی دانشگاه ، توی تاکسی ،

اداره ، کوچه و... ببینید و علاوه بر اتفاق بالا ، یک دل نه دو دل

عاشقش بشید ؟

اینجاست که شاعر میگه عاشقی نکشیدی که گشنگی از سرت بپره " به قول بعضیا گفتنیا )) دی :

خلاصه این یعنی اینکه شما احیانا در زندگیه گذشتتون با این آقا / خانم

نسبتهایی و روابطی داشتید

حالا مشروع یا نا مشروعش پای خودتونه و آخوندای زمان خودتون

یعنی یا همسرتون بوده یا پدر / مادر تون بوده یا عشقتون بوده

خلاصه بازم یعنی اینکه شما ، شما که نه ! ضمیر ناخود آگاهتون!

یه قسمت از زندگیتونو که گنگ و محو شده ، با دیدن چهره ی یه آشنا

که هیچ وقت ندیدینش ولی آشناست انگاری داره گم شدشو پیدا می کنه

. اینجاست که هی سیختون میده و پدر صاب بچه رو در میاره تا درد عشقی بکشی و منم نپرسم تا حالشو ببری

اگر این وصلت ِ فرخنده خانم با بختتون شکل بگیره و ضمیر ناخودآگاهتون به این نتیجه برسه که درست حدس زده و طرف خودشه دو حالت داره :

1 : اگه به لحاظ شرعی ازدواج شما با پدر / مادر / آبجی /خواهر عذر میخوام برادر ،صحیح باشه هر چند در زندگیه گذشته این نسبتها صدق بکنه. مشکلی برای ادامه ی زندگی نخواهید داشت

2: یادم رفت.

اما اگر ضمیره به این نتیجه برسه که قضیه فقط در حد یه شباهت بوده و حدسش بل کل غلط بوده اونوقته که خر بیار و باقالی بخور ...

من طلاق میخوام ننه !!

تفاهم نداشتیم باهم !!!

بیا مثل دوتا آدم ِ متمدن از هم جدا شیم فقط لطف کن 2000 سکه مهریمو بده ...

و

و

و ...

0 نظرات: