آبان ۲۱، ۱۳۸۸

الو

الو الو حكم آمده از ميانه در بين من نيستم

الو الو داري از دست بر سر شدن پير شدي!

الو الو دگر باره ماجرا به تعادل مي غلتم

حرف بزن تا كينه تا آساني ، تن آساني ، خميازه الو الو

سرت را محكم بدزد، اين دفعه كار دست ات مي دهم ها

اول نقطه بود كه خدا شد ، داري لوس مي شوي اين هم بقيه اش

به من چه مربوط صداهايي در هم بر تو ، چنگ مي زنند . مني كه لاله لاله لال

به تو چه مربوط دارم از خوشحالي دق مي كنم؟!

مي خواستم با تو آن كنم ، نشد

مي خواهم تا تو اين كنم نمي شود

خُل !

بعد درد آمد ، كلمه آمد ، حرف آمد و سرسام را محكم بستم كوفت

درد سرخ ، كلمه سرخ ، سرسام سرخ بگو بگو يواشكي سرخ مي شوي گاهي

كلمه جان مي گيرد ، اتوبان مي سازد از سرعت مي ترسم

مي خواستم نقطه نقطه در تو نطفه ببندم غم ِزمانه خورم يا فراق ِيار كشم ؟

گاهي اتفاق نمي افتد پس به قدم زدن هاي طولاني من گوش بسپار .

همه دوست ات دارند بميري؟

M.R

0 نظرات: