یه مطلبی رو چن وقت پیش تو وبلاگ سعید / زیر تیغ خونده بودم که ازش خوشم اومد و خواستم خودم تجربش کنم ولی اصلا ً قصد گذاشتن تو وب و نداشتم تا اینکه با جوابهای متفاوتی روبه رو شدم .
ببینید :
سوالی که براشون اس ام اس کردم :
اگه من نباشم ...؟
ساناز ( دختر عمه بزرگه ) : ما هم نیستیم ...
مهدیس ( تنها خواهرم ) : بلاخره ما یه روز سر ِ ناهار برنج کم نمیاریم .
پوریا ( پسرم / نسبت های بین الرفاقتی ) : دروغ های دنیا نصف میشه .
کامبیز ( پدرم / نسبت های بین الرفاقتی ) : چرا ؟
هلیا ( ؟ ) : می میرم ...
فرشته ( خواهر بزرگم / نسبت های بین الرفاقتی ) : سلام
ساقی ( دختر عمه کوچولوی من ) : کسی نیست که از راهنمایی های خوبش
استفاده کنم.
فرزاد ( عمو بزرگه / نسبت های بین الرفاقتی ) : اگر ...؟
اهورا ( بابابزرگ / نسبت های بین الرفاقتی ) : اون بالا بالاها نشستی تحویل
نمی گیری ! نه زنگی ! نه پیغامی ! لااقل یه نارگیل از اون بالا بنداز ما بخوریم !
کوهیار ( دوستم ) : اگه تو نباشی ...
مسعود ( دوستم / GTA****** ) : به ت...مم
سعید ( خان عمو / نسبت های بین الرفاقتی ) : حالا این من ، منم یا تویی ؟
مسیح ( دوستم ) : ما دیگه به کی بخندیم .
امیر ( دوستم / یره ) : فضای بیشتری در اختیار داریم .
مسعود (پدر خانمم/ نسبت های بین الرفاقتی ) : آخ جون پلوخوریه ؟!
حمید ( دوستم ) : یه گوشه ی دلم می لنگه ...
۲ ماه قبل
0 نظرات:
ارسال یک نظر